در آیه 20 سوره الحدید در قرآن کریم، برای زندگی دنیوی 5 ویژگی و شاخصه معرفی شده است. این ویژگیها شامل لهو، لعب، زينت، تفاخر و تكاثر هستند. در شرح این ویژگیها و تفسیر این آیه در جلد 19 کتاب تفسیر المیزان اثر علامه سید محمد حسین طباطبایی اینگونه آمده است که:
{ اِعْلَمُوا أَنَّمَا اَلْحَيَاةُ اَلدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِي اَلْأَمْوَالِ وَ اَلْأَوْلاَدِ… } كلمه” لعب “به معناى بازى نظامدارى است (كه دو طرف بازى به نظام آن آشنايى دارند، مانند الكدولك و نظاير آن) كه اطفال به منظور رسيدن به غرضى خيالى آن را انجام مىدهند. و كلمه” لهو “به معناى هر عمل سرگرم كنندهاى است كه انسان را از كارى مهم و حياتى و وظيفهاى واجب باز بدارد. و كلمه” زينت “به اصطلاح علم صرف” بناى نوع” است، يعنى مىفهماند كه مثلا فلانى به نوعى مخصوص خود را آراسته، و چه بسا منظور از آن وسيله آرايش باشد، و به اين منظورش استعمال كنند و” آرايش “،عبارت از آن است كه چيز مرغوبى را ضميمه چيز ديگرى كنى تا مردم به خاطر جمالى كه از اين ضميمه حاصل شده مجذوب آن چيز شوند، (مثلا آرايش زنان عبارت از اين است كه زن با طلا و جواهرات و يا رنگهاى سرخ و سفيدى خود را جلوه دهد، و از ضميمه كردن آنها به خود جمالى كسب كند، به طورى كه بيننده مجذوب جمال او شود). و” تفاخر “به معناى مباهات كردن به حسب و نسب است. و” تكاثر در اموال و اولاد “به اين معنا است كه شخصى به ديگرى فخر بفروشد كه من مال و فرزند بيشترى دارم.
و زندگى دنيا عرضى است زائل، و سرابى است باطل كه از يكى از خصال پنجگانه زير خالى نيست: يا لعب و بازى است، يا لهو و سرگرم كننده، يا زينت است، (كه حقيقتش جبران نواقص درونى خود با تجمل و مشاطهگرى است)، يا تفاخر است، و يا تكاثر، و همه اينها همان موهوماتى است كه نفس آدمى بدان و يا به بعضى از آنها علاقه مىبندد، امورى خيالى و زائل است كه براى انسان باقى نمىماند، و هيچ يك از آنها براى انسان كمالى نفسانى و خيرى حقيقى جلب نمىكند.
و از شيخ بهايى (رحمه اللَّه) نقل شده كه گفته است: اين پنج خصلتى كه در آيه شريفه ذكر شده، از نظر سنين عمر آدمى و مراحل حياتش مترتب بر يكديگرند، چون تا كودك است حريص در لعب و بازى است، و همين كه به حد بلوغ مى رسد و استخوان بنديش محكم مى شود علاقه مند به لهو و سرگرمى ها مى شود، و پس از آنكه بلوغش به حد نهايت رسيد، به آرايش خود و زندگيش مى پردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فاخرى تهيه كند، مركب جالب توجهى سوار شود، منزل زيبايى بسازد، و همواره به زيبايى و آرايش خود بپردازد، و بعد از اين سنين به حد كهولت مى رسد آن وقت است كه (ديگر به اينگونه امور توجهى نمى كند، و برايش قانع كننده نيست، بلكه) بيشتر به فكر تفاخر به حسب و نسب مى افتد، و چون سالخورده شد همه كوشش و تلاشش در بيشتر كردن مال و اولاد صرف مى شود.