عارف و فقیه بینظیر
1. مرحوم علامه طهرانی رضوان الله علیه:
«مرحوم قاضی دارای دو جنبۀ علم و عرفان بود؛ یعنی در علوم ظاهریّه فقیهی عظیم و عالمی جلیل، و در علوم باطنیّه عارفی واصل و انسانی کامل بود که أسفار اربعه را طیّ نموده و جمع میان ظاهر و باطن و شریعت و طریقت، او را به تمام معنی الکلمه به وادی حقیقت علیالتّحقیق رهبری نموده بود. ایشان در تهذیب نفس و اخلاق و سیر و سلوک در معارف الهیّه، و واردات قلبیّه، و مکاشفات غیبیّۀ سبحانیّه، و مشاهدات عینیّه، فرید عصر و حَسنۀ دهر و سلمان زمان و ترجُمان قرآن بود.» (مطلع انوار، ج2، ص54)
2. مرحوم حاج سید هاشم حدّاد رضوان اللَه علیه:
«از صدر اسلام تا به حال، عارفی به جامعیّت مرحوم قاضی نیامده است!» (روح مجرد، ص 176)«مرحوم آقا (قاضی) یک عالمی بود که از جهت فقاهت بینظیر بود. از جهت فهم روایت و حدیث بینظیر بود. از جهت تفسیر و علوم قرآن بینظیر بود. از جهت ادبیّات عرب و لغت و فصاحت بینظیر بود؛ حتّی از جهت تجوید و قرائت قرآن.» (روح مجرد، ص 501)
3. مرحوم علامۀ طباطبایی رضوان اللَه علیه:
«ما هر چه داریم از مرحوم قاضى داریم»
«این سبک تفسیر آیه به آیه را مرحوم قاضی به ما تعلیم دادند، و ما در تفسیر، از مسیر و ممشای ایشان پیروی میکنیم. و در فهم معانی روایات وارده از ائمّۀ معصومین ذهن بسیار باز و روشنی داشتند، و ما طریقۀ فهم احادیث را که «فِقهُ الحدیث» گویند از ایشان آموختهایم.» (مهرتابان، ص 27)
تواضع و سیرۀ اخلاقی حضرت حاج سید علی قاضی
مرحوم قاضی از نقطۀ نظر عمل آیتی عجیب بود. اهل نجف و بالأخص اهل علم از او داستانهایی دارند. در نهایت تهیدستی زندگی مینمود با عائلۀ سنگین، وچنان غرق توکّل و تسلیم و تفویض و توحید بود که این عائله به قدر ذرّهای او را از مسیر خارج نمیکرد.
یکی از رفقای نجفی ما که فعلاً از أعلام نجف است برای من میگفت:
«من یک روز به دکّان سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول کاهو سوا کردن است؛ ولی بهعکس معهود، کاهوهای پلاسیده و آنهایی که دارای برگهای خشن و بزرگ هستند برمیدارد.
من کاملاً متوجّه بودم؛ تا مرحوم قاضی کاهوها را به صاحب دکّان داد و ترازو کرد، و مرحوم قاضی آنها را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آن وقت طلبۀ جوانی بودم و مرحوم قاضی مرد مسنّ و پیرمردی بود، به دنبالش رفتم و عرض کردم: آقا من سؤالی دارم! شما بهعکس همه، چرا این کاهوهای غیر مطلوب را سوا کردید؟!
مرحوم قاضی فرمود: ”آقاجان من! این مرد فروشنده، شخص بیبضاعت و فقیری است، و من گاهگاهی به او مساعدت میکنم؛ و نمیخواهم چیزی به او بلاعوض داده باشم تا اوّلاً: آن عزّت و شرفِ آبرو از بین برود؛ و ثانیاً: خدای ناخواسته عادت کند به مجّانی گرفتن، و در کسب هم ضعیف شود.
و برای ما فرقی ندارد کاهوی لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها؛ و من میدانستم که اینها بالأخره خریداری ندارد، و ظهر که دکّان خود را میبندد به بیرون خواهد ریخت، لذا برای عدم تضرّر او مبادرت به خریدن کردم.» (مهرتابان، ص 31)
آقا سیّد محمّد حسن قاضی میگفتند:
«پدرم بسیار مرد متواضعی بود و نسبت به زوّار که به منزل او میرفتند نهایت احترام را داشت و گفتگو میکرد، و در مجالس روضه که در منزل خود میگرفت و مردم در روی حصیر مینشستند، خودش دمِ درِ اطاق و یا حیاط روی زمین مینشست پهلوی کفشها به طوری که تمام بدنش در روی زمین بود، و با دست خودش یکایک کفشهای واردین را جفت میکرد و همه را مرتّب میکرد در جلوی پای آنها بدون استثناء، و با همه با مرحمت و ملاطفت و مهر رفتار میکرد، و به مجلس روضه فوقالعاده اهمیّت میداد.» (مطلع انوار، ج2، ص99)
شیفتگی به اهلبیت علیهم السلام آیت اللَه حاج سید علی قاضی
1. [مرحوم حداد] میفرمودند:
«[مرحوم قاضی] در این اواخر عمر یکگونه حالت تحیّر و شیفتگی و بیقراری مخصوص نسبت به حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام داشت. هر روز هنگام طلوع آفتاب و به خصوص وقت غروب آفتاب گریه میکرد، و در ایّام عزاداری سراسیمه و سر برهنه، والِه بود. روزی که قمهزنها در حال قمهزدن از کوچۀ او عبور میکردند، با شتاب از منزل بیرون میآید و در برابر در میایستد و سر خود را بلند کرده، آماده میسازد که تا شاید یک قمه از قمههای آنان به سرش اصابت کند.» (مطلع انوار، ج2،ص62)
2. حضرت آقای حاج سیّد هاشم حدّاد ـ روحی فداه ـ میفرمودند:
«مرحوم قاضی برای زیارت حضرت أباعبداللَه الحسین علیه السّلام زیاد از نجف أشرف به کربلای معلّی میآمدند، و با سایر زوّارِ عرب در کوچه و بازار میآمیختند. هیچگاه دیده نشد که در مسافرخانه و فندقی بروند، بلکه به مساجد و مدارس میرفتند و چه بسا کنار خیابان روی خاک میخوابیدند. بسیاری از اوقات که در صحن مطهّر جا برای توقّف بود، در خود صحن بیتوته مینمودند و تا به صبح به زیارت و نماز و دعا مشغول بودند؛ و احیاناً هم روی سنگ فرشِ صحن، عبای خود را بر روی خود کشیده، میخوابیدند.» (مطلع انوار، ج2،ص62)
3. مرحوم قاضی میفرمود:
«من در تمام نقاط صحن مطهّر خوابیدهام؛ در تمام مدّت عمر که بدینجا مشرّف بودهام هر شب را در نقطهای بیتوته کرده و خوابیدهام به طوری که جایی به قدر وسعت بدن من یافت نمیشود که در آن نخوابیده باشم.» (مطلع انوار، ج2،ص62)
4. مرحوم قاضی، چنین مرد بزرگی به دوستان خود میفرمودند که:
«از توسّل به ائمّه بالأخص سیّدالشّهداء غافل نشوید که کلید راه در این توسّل است، و بدون این فایدهای ندارد.» (مهرتابناک، ص 225)